bazipppp

kjhsdk fsdkj

شعری زیبا
و جوابی زیباتر heart emoticon

پشت رُل ساعت حدوداً پنج شاید پنج و نیم
داشتم یک عصر برمی گشتم از عبدالعظیم

زل زدی در آینه اما مرا نشناختی

- روش و متد بزرگ و هیکلی وکلفت کردن الت (مردانگی) کیفیت رابطه جنسی
- روش و متد مطمین برای افزایش طول (درازی) و سایز آلت (اندام) تناسلی (جنسی) مردان

- دارو و قرصهايي براي بزرگ و هیکلی كردن آلت (اندام) ، مخصوص ترين دارو در بزرگ و هیکلی شدن آلت (اندام)

موضوع :
برچسب ها : ,

امتیاز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در جمعه 12 تير 1394ساعت 13:39 توسط jkhhjghj | تعداد بازديد : 127 | |

kjhdrjk

شعری زیبا
و جوابی زیباتر heart emoticon

پشت رُل ساعت حدوداً پنج شاید پنج و نیم
داشتم یک عصر برمی گشتم از عبدالعظیم

ازهمان بن بستِ باران خورده پیچیدم به چپ
از کنارت رد شدم آرام ، گفتی: مستقیم!

زل زدی در آینه اما مرا نشناختی
این منم که روزگارم کرده با پی

موضوع :
برچسب ها : ,

امتیاز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در جمعه 12 تير 1394ساعت 13:30 توسط jkhhjghj | تعداد بازديد : 109 | |

as jkhhjhjs da

شعری زیبا
و جوابی زیباتر heart emoticon

پشت رُل ساعت حدوداً پنج شاید پنج و نیم
داشتم یک عصر برمی گشتم از عبدالعظیم

ازهمان بن بستِ باران خورده پیچیدم به چپ
از کنارت رد شدم آرام ، گفتی: مستقیم!

زل زدی در آینه اما مرا نشناختی
این منم که روزگارم کرده با پیری گریم

رادیو را باز کردم تا سکوتم نشکند
رادیو روشن شد و شد بیشتر وضعم وخیم

بختِ بد برنامه موضوعش تغزل بود وعشق
گفت مجری بعدِ " بسم الله الرحمن الرحیم" :

"سعی من در سر به زیری بی گمان بی فایده ست
تا تو بوی زلفها را می فرستی با نسیم"

شیشه را پایین کشیدی رِند بودی از نخست
زیر لب گفتی خوشم می آید از شعر فخیم

موج را تغییر دادم این میان گفتی به طنز:
"با تشکر از شما راننده ی خوب و فهیم"

گفتم آخر شعر تلخی بود ،با یک پوزخند
گفتی اصلا شعر می فهمید!؟ گفتم: بگذریم

موضوع :
برچسب ها : ,

امتیاز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در جمعه 12 تير 1394ساعت 13:03 توسط jkhhjghj | تعداد بازديد : 108 | |

erklth34io5

گیسوانت زیر باران، عطر گندم‌زار... فکرش را بکن!

با تو آدم مست باشد، تا سحر بیدار... فکرش را بکن!

در تراس خانه رویارو شوی با عشق بعد از سال‌ها

بوسه و گریه، شکوه لحظه‌ی دیدار... فکرش را بکن!

سایه‌ها در هم گره، نور ملایم، استکان مشترک

خنده خنده پر شود خالی شود هربار... فکرش را بکن!

ابر باشم تا که ماه نقره‌ای را در تنم پنهان کنم

دوست دارد دورِ هر گنجی بچرخد مار... فکرش را بکن!

خانه‌ی خشتی، قدیمی، قل قل قلیان، گرامافون، قمر

تکیه بر پشتی زده یار و صدای تار... فکرش را بکن!

از سماور دست‌هایت چای و از ایوان لبانت قند را...

بعد هم سیگار و هی سیگار و هی سیگار... فکرش را بکن!

اضطراب زنگ، رفتم وا کنم در را، که پرتم می‌کنند

سایه‌ها در تونلی باریک و سرد و تار... فکرش را بکن!

ناگهان دیوانه‌خانه... ــ وَ پرستاری که شکل تو نبود

قرص‌ها گفتند: دست از خاطرش بردار! فکرش را نکن

موضوع :
برچسب ها : ,

امتیاز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در چهارشنبه 10 تير 1394ساعت 19:15 توسط jkhhjghj | تعداد بازديد : 135 | |

kjksnkdf sdkjf

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم

بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم

الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد

مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم

جهان پیر است و ب

موضوع :
برچسب ها : ,

امتیاز : 4 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در چهارشنبه 10 تير 1394ساعت 19:00 توسط jkhhjghj | تعداد بازديد : 53 | |

ewkjhsiu r

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم

بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم

الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد

مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم

جهان پیر است و ب

موضوع :
برچسب ها : ,

امتیاز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در چهارشنبه 10 تير 1394ساعت 18:47 توسط jkhhjghj | تعداد بازديد : 99 | |

sdt w6e757ew

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم

بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم

الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد

مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم

جهان پیر است و بی‌بنیاد از این فرهادکش فریاد

که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم

ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل

بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینم

جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی

که سلطانی عالم را طفیل عشق می‌بینم

اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست

حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم

صباح الخیر زد بلبل کجایی ساقیا برخیز

که غوغا می کند در سر خیال خواب دوشینم

شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین

اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم

حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد

همانا بی‌غلط باشد که حافظ داد تلقینم

موضوع :
برچسب ها : ,

امتیاز : 4 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در چهارشنبه 10 تير 1394ساعت 18:38 توسط jkhhjghj | تعداد بازديد : 123 | |

eriyut 7

بی سبب نیست زمین سینه ی پر پر دارد

موضوع :
برچسب ها : ,

امتیاز : 4 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در چهارشنبه 10 تير 1394ساعت 18:13 توسط jkhhjghj | تعداد بازديد : 104 | |

kjhsd yuiw

شهريار

علي آن شير خدا شاه عرب الفتي داشت با اين دل شب

دوش در حلقه ما قصّه گيسوي تو بود تا دل شب سخن از سلسله موي تو بود

تـــورا مـن چـــشم در راهـم دراين شبــهاي تنــهايــي

تواي ليــلاي من بـمــون با من منــم مجــنون تنــهايــي

براين سرسپرده تو نظركن گاهي

به ياد تو هستـم من دراين شبــهاي شـيــدايــي

مـنه پـروانـه تنــها به عشـــق تو ميـسـوزم

تــواي شمـع فروزانــم بســوزبا من دراين شبــهاي تنــهايــي

بســوزم مــن دراين شبــها كه يار پسنــديـده ام اوســت

زدوري ســرايــت كنـد كه ســوز اوســت

به اســم تو رسيــدم مــن قـلم ازدســت مــن افتاد

به ياد يار افتـادم دراين ســوز تنــهايــي

تـواي هنـــگيده ي تنـها بخـون بازهم دراين شبـها

به ياد تو خونــدم مـن منــه ديـوونـه ي تنـــها.سي گفتند: دل از عشق برگيـــــر كه نيرنگ است وافسون است وجادواست

ولي ما دل به او بستيم و ديديم كه اين زهر است امّا نوش دارو است

فريدون مشيري

بر باد رفت عشق من و آرزوي من در دل نه شوق وصل و نه سوداي كام ماند

ابوالحسن ورزي

بر من و تو روزگاري رفت و عشقي پا گرفت عاقبت چرخ حسود اين عشق راازما گرفت

مهدي سهيلي

گفتي: بگوي عاشق و بيمار كيستي؟ من عاشق توام تو بگو يار كيستي؟

جامي

بلاي عشق را جز عاشق شييدا نمي داند به دريا رفته مي‌داند مصيبت هاي توفان را

ابوالحسن ورزي

آن عشق كه در پرده بماند به چه ارزد؟ عشق است و همين لذّت ديدار و دگر هيچ

حكيم شفائي

عاشقي اي دوستـــــــان كار دل است كار دل البتّه كاري مشكل است

مبتلاي دل گــرفتـــــار بلا است اي خوشا آن دل كه اين سان مبتلاست

حسينقلي مستعان

عشق را چاره محال است و ندانم كه چرا بيشتر جا به دل مردم بيچاره كند؟

مجمر اصفهاني

عشق و آزادگي و حسن و جواني و هن

امتیاز : 4 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در پنجشنبه 4 تير 1394ساعت 2:16 توسط jkhhjghj | تعداد بازديد : 264 | |

ahrtyt trtykjrh uiyrty eir

شهريار

علي آن شير خدا شاه عرب الفتي داشت با اين دل شب

دوش در حلقه ما قصّه گيسوي تو بود تا دل شب سخن از سلسله موي تو بود

حافظ

گيسوي تو با مشك ختن بازي كرد با لعل لب تو روح دم سازي كرد

عماد فقيه

بالاي ترا به سرو كردم نسبت ز آن روي سهي سرو ، سرافرازي كرد

عماد فقيه

چو گيسوي توندارد بنفشه حلقه وتاب چو طره اي تو ندارد بنفشه چين و شكن

رهي معيّري

به سفررفتي وخوبان همه گيسوكندند در فراق تو عجب سلسله‌ها بر هم خورد

واقف هندي

سر حلقه رندان خرابات مغان را اندر شكن حلقة گيسوي تو ديدم

محمد مغربي

زير تار گيســــــــــوي افشان بيد سوسن و مينا و نــــاز افتاده مست

دكتر حميدي

شبي آن سياه گيسو بگشاد راز با من كه مرا است آشنائي به سراي آرزوها

دكتر صورتگر

تابه سرسوداي آن گيسوي دامنگيردارم خاطري آزاد و پائي بسته در زنجير دارم

پژمان بختياري

و آن چه مي‌گويد نسيم مشگبو قصّه‌اي از نكهت گيسوي او است

دكتر رعدي

به رخ گيسو فروريزي كه دلها رابرانگيزي ازاين بازيگري بگذر،به هر صورت دل آرائي

مهدي سهيلي

همه شب راه دلم بر خم گيسوي تو بود آه از اين راه كه باريكتر از موي تو بود

فروغي بسطامي

شبي گيســـو فـــرو هشته به دامن پلاسين معجـــر و قيــرينه گــــــرزن

منوچهري

به گيسوي توسوگند اي سرزلف قرارمن كه مي‌رقصد دلم ازرقص گيسوي تو بر دوشت

علي اكبر دلفي

يك شبي گيسوي مشكين توديدم درخواب خواب آن يك شبه يك عمر پريشانم كرد

شوريده شيرازي

گيسو شكست و شد گره كار، بسته تر كار دل شكستة ما شد شكسته تر

اهلي شيرازي

پريشان كن سر زلف سياهت شانه‌اش بامن سيه زنجير گيسو باز كن ديوانه‌اش با من

حميد نقوي

بخت بلندم آخر سر حلقة جنون ساخت كان حلقه‌هاي گيسو شد حلقه‌ها

موضوع :
برچسب ها : ,

امتیاز : 4 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در پنجشنبه 4 تير 1394ساعت 2:01 توسط jkhhjghj | تعداد بازديد : 271 | |

صفحه قبل 1 ... 15 16 17 18 19 20 21 22 صفحه بعد

bazipppp

kjhsdk fsdkj

kjhdrjk

as jkhhjhjs da

erklth34io5

kjksnkdf sdkjf

ewkjhsiu r

sdt w6e757ew

eriyut 7

kjhsd yuiw

ahrtyt trtykjrh uiyrty eir

نوشته های پیشین

آمار وبلاگ

خبرنامه